446. اثرات مخربِ سلیقه :)
اعتراف میکنم تنها چیزی که ندارم، سلیقه س اونم توی محل کار! چرا؟ از اونجایی که میز به هیچکس وفا نداره، چرا من براش زحمت بکشم و هی تمییز نگهش دارم و هی پاکش کنم؟ از کجا معلوم شاید فردا اون میز رو بدن یکی دیگه و تمام زحمت های من از بین بره! (توجیه خوبیه واسه شلخته بودنم!) :))
یه مشتری داریم که اونقد باهامون صمیمیه که میتونه بیاد این طرف میز و بشینه پشت میز هرکی که صندلیش خالیه! یه آقای تقریبا ۵۰ ساله و بسیار بسیار شوخ طبع و خوش اخلاق که همه مون دوسش داریم و هروقت میاد کلی ما رو میخندونه! چند وقت پیش گویا اومده بوده پشت (جلوی) میز من نشسته بود و این یادگاری رو روی مانیتورم گذاشته بود:
(لطفا مرا پاک کنید... رنجبر)
من میخواستم نگهش دارم اما اونقد دوستام اومدن و هی گیر دادن که تمییز کن اون لامصبو خلاصه واسم آبرو نذاشتن، همت کردم و تمییزش کردم و دیدم نور صفحه چقد زیاد بود!! کور شدم بخدا... مجبور شدم نورشو خیلی کم کنم (شما ضخامت اون گرد و خاک رو تخمین بزنین دیگه!)
+ اولین سحری به اون سه نفر+ آذری قیز (نویسنده وبلاگ زمزمه های تنهایی) تک زدم! هیچکی جواب نداد جز همین آذری قیز! بازم مرام اون، دمش گرم! دومین سحری دیگه به هیشکی تک نزدم (اعتصاب)
+ برای مراعات حال اطرافیان و اینکه معذب نباشین توی ماه رمضون از بوی دهان، توصیه میکنم واسه سحری حتما گوجه فرنگی میل بفرمائید! من سالهاس این گوجه رو روی انواع و اقسام افراد آزمایش کردم و البته همه شون تاثیر اونو روی بوی دهنشون تایید کردن! مسواکم بزنین، حجابتونم رعایت کنین :)