...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

559. جاست فور فان (قسمت دو) :)

پنجشنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۸، ۰۶:۳۸ ب.ظ

در راستای پست قبلی و نطرات جالبی که نوشتین (مخصوصا واکنش های جالب توی کامنت های خصوصی :)) ) بدجور مشتاق شدم که یه پست دیگه توی این زمینه بنویسم... :)

راستش من دخترای دیگه رو نمیدونم اما من خیلی خواستگار داشتم (و دارم) که این ابدا ربطی به زیبایی و جذابیت و ثروت و اینا نداره... در واقع راز موفقیتم توی اینه که دوست پسر ندارم! خب اینم طبیعیه... اطرافیانم اگه بدونن پسری توی زندگیم هست خب منو به خونواده هایی که دنبال دختر میگردن معرفی نمیکنن و طبعا تعداد خواستگارام خیلی کم میشه!  اما اینکه من دوست پسر ندارم، ربطی به این نداره که کسی رو دوست نداشتم و عاشق نشدم... مثلا عشق اولم عمو پورنگ بود... عشق وسطم هم اشکان خطیبی و عشق آخرم تا این لحظه متعلق به پارک سئو جون عه! اینا عشقهای عمیق بودن و این وسطا کسایی هم بودن که عشقم بهشون لحظه ای بود که من مثلا بخاطر کفش هاش عاشقش شده بودم :) از طرفی هم بسیار معتقدم که آدم بارها و بارها میتونه عاشق بشه و فارغ بشه... مهم اینه که تو این بین کدومشون میتونه مدت زمان بیشتری تو دل آدم بمونه و دیرتر گندش دربیاد :) 

خواستگارهایی که تو پست قبلی راجع بهشون گفتم به مراتب خیلی بهتر از اینایی بودن که الان میخوام بگم! 

یادم میاد دو سال پیش یکی اومده بود که وقتی ازش پرسیدم معیارت برا ازدواج چیه گفت خانومم نماز بخونه و روزه بگیره! گفتم همین؟! گفت اره! گفتم یعنی این دوتا رو انجام بده کافیه؟! گفت اره دیگه چیزی نمیخوام! گفتم یعنی این کار رو انجام بده و بهت فحش بده و بی احترامی کنه به خودتو خونواده ت و هزارتا کار غلط دیگه هم بکنه ایرادی نداره؟! (دیدم که از این جور زن ها وجود داره که میگما) گفت خب اینا رو هم نکنه! گفتم تو هنوز نمیدونی چی میخوای بعد اومدی زن بگیری؟! 

یکی هم اومد با کلی عذر خواهی و اینا گفت من دنبال یه خانوم قد بلندم (من نسبتا کوتاهم) گفتم یعنی قد بلند باشه و کلی هم دوست پسر داشته باشه ایرادی نداره؟! گفت نه دیگه تا اون حد... گفتم آها من فک کردم تا اون حد! ایشاا... یکی از خودت بلندتر نصیبت بشه پس :)

یکی هم بود پسره همون جلسه ی اول نیومد... به مامانش اینا سپرده بود که دختره اگه خوشگل بود بار دوم باهاتون میام... حالا ما کلی دلخور شدیم که قرارمون این بود که جلسه ی اول پسر رو هم بیارین به کنار، ننه ش میگفت پسر ما دنبال دختر خوشگله... گفتم خوشگل باشه و کارهای دیگه هم بکنه ایراد نداره؟! خیلی جدی گفت نه مهم نیست پسرم گفته فقط خوشگل باشه! گفتم خدا رو شکر که من خوشگل نیستم!! 

از همه حرص دربیارترش اونی بود که با مامانش همون جلسه ی اول اومد و از لحظه ای که نشست سرشو کرد تو گوشی و اخم کرد و حتی یه لحظه هم به من نگاه نکرد... یکی نبود بگه توعه الاغ قصد ازدواج نداری بیجا میکنی میای وقت ما رو هم میگیری؟! تازه میوه هم که گرفتیم خیار برداشت و بدون اینکه پوست بکنه و خورد کنه همونجوری تو دستش گرفت خورد! کوفتش بشه بی شخصیت! 

یه چندتایی بی شخصیت هم اومدن که همون اول حرف رو ربط دادن به مسائلی که... اینا دیگه واقعا آشغال بودن به نظر من!

این آخری رو میخواستم نگم... اره اصلا همون بهتر که نگم! فقط اینو بگم که قبل از اینکه بیان بالا، آبجی که از پنجره دیدش گفت زهرا فقط بگو نه... یعنی وقتی اومدن تا دو ساعت فشارم افتاده بود و حالم نمیومد سر جاش! 


 در کل میخوام بگم زیاد خواستگار داشتن هم همچین مالی نیست! کاش میشد فقط یکی بیاد که آدم باشه نه اینکه زیاد بیاد و اینجوری... گاهی حتی پشیمون میشم از اینکه چرا دوست پسر نداشتم و مجبور شدم با هرکس و ناکس هم صحبت بشم اما بعدش میگم نه، ازدواجی که آدم توی زندگی طرفشو بشناسه و کم کم بهش علاقه مند شه خیلی لذتش بیشتره... :)

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۸/۰۱/۲۹
بی نام

نظرات  (۷)

یکم داری سخت میگیری حرفای الان تو یه جلسه که نه اونقدرا عمیقه نه اونقدرا فرصت میشه که میگی طرف نمیدونی چی میخواد


یکی و بگیر هر چه زودتر همه شون عین همه ن تقریبا


پاسخ:
نه اونقدام سخت نمیگیرم... اصل مطلب اینه که کلا به دلم نمیشینن وگرنه باقیش همه بهونه س :)) 
ولی همین موجودات هم زن طبع دل خودشون گیرشون میاد :/ 
برعکس دخترها :( 
پاسخ:
ما دخترا خیلی طفلکی هستیم :(
سلام 
خوبین؟ 
وای دست آقای احسان با اون کامنتش درد نکنه 
اون موجود عوضی که سرشو کرده تو گوشیش خیال کرده فقط خودش حق نظردهی داره و حالا به دل وامونده اش ننشسته دختر باید بی ادبی کنه؟ 
هعی :( 

پاسخ:
سلام و درود بر شما
ممنونم :)
واقعا حرف دل منو زدن ایشون! اون موجود را باید زنده زنده توی آتیش سوزوند تا عبرتی بشه برای سایرین! 
حالا متوجه شدیم که هم خواستگار زیاد داشتید و هم دلتون بوی فرند میخواد:)
ولی جدا از شوخی حق رو به خانواده دختر میدم
متاسفانه تو این ازدواجهای سنتی خیلی در مورد خانواده دختر اجحاف میشه
تو این گرونی ها باید کلی تدارک پذیرایی ببینن کلی خونه رو تمیز کنن دختر کلی خودشو آرابیرا کنه که شازده پسر میخوان تشریف بیارن میخوام صدسال سیاه تشریف نیارن!
بعد که میان اول خونه دختره و محله شو رو تو ذهنشون قیمت میذاری و یعد از سر تا پای زندگی دختره و خونواده شو قیمت گذاری میکنن! در مورد همه چی هم نظر میدن! آخرشم شازده پسر چون دختری که رو الان میبینه  با اونی که تو یوتیول دیده کلا فرق داره یه خیار برمیداره و میخوره که مثلا فرهنگ داشتن خودشو نشون بده و بعدا بگه نه! ای میخوام صدسال سیاه نگی آره! یه لیسانس پاره از دانشگاه دارقوزآباد گرفاه الان فکر میکنه مینوه باید با دختر مردم مثل کالا برخورد کنه یا فکر میکنه تو خیابون پشتی برج اصلی شهر پاتایای تایلنده که داره نرخ میذاره!
بنظرم لازم نیست همه خواستگاراتونو راه بدید..اول مطمئن شید از طرف که آدمیزاده! خواستگارهایی رو راه بدید که خانواده ها شناخت بیشری از هم دارن..قبلا اومدن خونه شو مادرتون با مادر پسره تو کتفی شاپ یا مسجد یا پارتی یا هرجای دیگه قرار بذارن و سنگاشونو باهم وا بکنن..جلسه اول شازده رو بیارن و حسابی سوال پیچش کن ولی به جوابای پسره خیلی دقت نکن..ما طبقه ذکور خونه دخترا میریم برای خواستگاری اصلا به سوالای دخترا توجه نمیکنیم..حواسمون به چیزا و جاهای دیگس! متاسفانه خیلیامونم بلد نیستیم چه بپرسیم تو جلسه اول یا چطور برخورد کنیم؟یه نکات ریزی هست که دختر باید رعایت کنه که چون میدونم نیازی ندارید و با بی توجهی از کنارش رد میشید نمیگم! ولی اگر خواستید بگید با تخفیف ویژه نکته ای صدهزارتومن باهاتون حساب میکنم!:)
پاسخ:
شما بیشتر از من دلتون پُره :)
راستش جدیدا هم مد کردن شغل و درآمد پدر دختر رو میپرسن، با خودشون چی فک کردن؟! که مثلا چقد قراره به من ارث برسه؟! بعد اسم ما دخترا بد دراومده که میگن دخترا مادی گران! چند نفری رو که شغل بابامو پرسیدن مامان همونجا پشت تلفن گفته شوهرم قصد ازدواج نداره و ردشون کرده! 
درباره ی آشنایی بیشتر با خانواده ها خیلی باهاتون موافقم، اما این رسم تو تبریز نیست! همون چند جلسه ی صحبت باید بگی طرف رو میخوای یا نه، همین که دختر بگه ای بدک نیست فرداش باید صیغه بینشون خونده بشه وگرنه دیگه حق ندارن بیشتر از این همو ببینن، حالا خونواده ی ما تا این حد سختگیر نیست اما خدایی نکرده فک و فامیل کافیه منو ببینن با یه پسر یکی دو باری رفتم بیرون... شما فک کنین هر وصله ای به آدم میزنن... یعنی هر وصله ای! 
با یکی دوتایی از خواستگارام هم قرار گذاشتیم بیرون که اول همو بیرون ببینیم و تو زحمت نیوفتیم، خیلیاشون همین که پیشنهاد بیرون میدادیم می گفتن یعنی یه چایی هم نمی خواین بدین... خب چی میتونستیم بگیم؟! 
از طرفی من خودم دوست ندارم هرکسی رو راه بدم خونه، ولی خب تنها اطلاعاتی که از پسر میدن، شغلشه، منم چون دیگه هیچ شناختی ندارم و میبینم شغلش بد نیست میگم بیاد شاید آدمی بود که ارزششو داشته باشه اما توی ۹۰ درصد ارزششو نداشته! 
دقیقا باهاتون موافقم که آقایون توی اون صحبت ها اصلا به حرف دختر گوش نمیدن... چون الان خواهرم وقتی به دامادمون میگه من فلان حرف رو روز اول بهت گفته بودم، میگه من اصلا یادم نمیاد!! 
نکات ریز؟! نکته ای صدهزار؟! من مجرد بمونم به صرفه تره! :) 
پزشکا بهش میگن سادیسم :))
پاسخ:
انکار نمیکنم که ندارم :))
: )
پاسخ:
:)
دخترۀ خیره سر:))))
ایستگاه خواستگاراتو میگیری؟
فقط اون یه دونه که گفتی خدا رو شکر خوشگل نیستم.....:D
با این اخلاق و رفتارت فکرکنم یه شوهر میخوای که دست بزن داشته باشه. :))

پاسخ:
:)))

خب خوشگل نیستم دیگه :)) 
اخ اخ اینقد دلم میخواد بزنه بدم داداشیام تیکه تیکه ش کنن :))

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.