...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

610. مخاطب نوازی :)

شنبه, ۳۰ فروردين ۱۳۹۹، ۰۸:۰۷ ب.ظ

+ متوجه شدم که یکی از بلاگرها منت رو سر نوشته های من گذاشته و اون قدیمی ها رو یه مروری کرده... حالا سوالی هم که داشته توی کامنت جدیدترین پست نوشته و کلی خاطرات خوب رو برام زنده کرده... از اینکه شخصی وقت بذاره و نوشته هامو بخونه لذت میبرم... چون معتقدم متنی که نوشته میشه باید خونده بشه، خونده نشه با آشغال فرقی نداره! 
یکی دو سال پیش منم مشتاق شدم پست های قدیمی یه وبلاگی رو بخونم که با برخورد زشت نویسنده ش روبه رو شدم... نمیدونم چرا تا به امروز هنوز هم جزء وبلاگ هایی بود که دنبالش میکردم... هربار هم که ستاره ش روشن میشد، فقط وبلاگشو باز میکردم و خدا شاهده بدون اینکه حتی یه خط از پستشو بخونم میبستم... امروز تصمیم گرفتم یکبار برای همیشه از شرش خلاص شم که احتمالا این کار به لطف اونی بود که داشت پست های قدیمی مو میخوند :)
+ چی بود اون متنه که میگفت اگه بین موندن و رفتن تردید داشتی رفتن رو انتخاب کن (حالا دلیلش یادم نیست که چرا گفته بود رفتن رو انتخاب کن) ولی خب ماهم دیدیم از ما خوششون نمیاد و تردید پیدا کردیم که عایا بمونیم.... عایا نمونیم؟! و خلاصه گفتیم بذا نمونیم تا حداقل حرمتی غروری چیزی خدشه دار نشه و نشه مثل اون اتفاقی که بین ما و اون نویسنده (ای که از شرش وبلاگش خلاص شدم) افتاد!!! عجب چیز خفنی گفتم...  خودم هم نمیدونم دقیقا منظورم کی یا چی بود اما گفتم که گفته باشم و هرکی خواست میتونه به خودش بگیره و هرکی هم نخواست به خودش نمیگیره! 

+ حال و اوضاع کرونایی و قرنطینه ایتون چطوره؟! :)

 

موافقین ۳ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۳۰
بی نام

نظرات  (۷)

بستگی به هدف نوشتن داره 

من بیشتر از 10 ساله می نویسم 

دوسال اخر بیشتر پست هام شده " صرفا جهت ثبت" یه اتفاقی میفته دوست دارم بعده ها بتونم تاریخش رو مرور کنم باکلیدواژه و تاریخ پستش می کنم 

من رشد کردنمو خوشی ها و شادی هامو تو وبلاگم می بینم حتی تو همون صرفا جهت ثبت ها 

واقعا برام مهم نیست چی بشه 

پاسخ:
اصلا درستش هم همینه....

من بخوام به نظرات اینو اون اهمیت بدم و واکنش نشون بدم و وبلاگ ببندم و اینا باید جمع کنم از ایران... :)‌ ببخشید باید جمع کنم از وبلاگ برم و خاطراتمو توی دفتر خاطراتم بنویسم :))

طوری نیس زهرا خانوم :)

تو کامنتی ک خورده شد گفته بودم که منم بیشتر خاموشم.البته دنبالتون میکردم از وبلاگ قبلی کامنت هم دادم!

وبلاگ این منم که توی پیوندهاتونه وبلاگ قبلی منِ :)

d00nya.blogfa.com

اینم وبلاگ الانم =)

پاسخ:
ممنونم
بله شما رو یادم هست :)
این وبلاگ جدید رو با اون یکی جایگزین کنم؟!

کامنت من خورده شده یا تایید نشده؟! :))

پاسخ:
بخدا من هیچ کامنتی از شما دریافت نکردم!! :( این اولیشه!

چرا قرار نیست؟

پاسخ:
نمیدونم.... اینجوری حس میکردم!!

سلام

گمونم اونی که پستهای قدیمی تونو خونده یکی از خواستگارای آذری زبان باشه:)

چقدر بدن این بلاگرا ..تا پستهای قدیمی شونو میخونید برخورد زشت میکنن!!! اینا رو باید کلا وبلاگشونو بست! چه خوب که از شرش خلاص شدید:) مطمئنم که وبلاگ من نبود:))))

 

میگذرونیم:)

پاسخ:
سلام... چه عجب از این طرفا؟! چرا من فک میکردم دیگه قرار نیست ازتون کامنتی دریافت کنم؟! 
به هر حال... آذری ها اینقدام خوش ذوق نیستن که بخوان راجع به احساسات و اتفاقات گذشته ی طرفشون بدونن... خیلی هم بهش اهمیت نمیدن! 
اگه دست من بود وبلاگ طرف رو نابود میکردم... البته و خیلی متاسفانه باید عرض کنم که اون بلاگر هم آذری بود ولی تبریزی نبود... واقعا این چیزا رو میبینم روز به روز ناامیدتر میشم! 
چرا باید وبلاگ شما باشه اخه؟! نویسنده به این خوبی؟! :)

امیدوارم سلامت بگذرونید... :)

واقعا جالبه پستاتون کلی خندیدم.

پاسخ:
شما لطف دارین :)

سلام و عرض ادب .چوب کاری می فرمایید.

پاسخ:
سلام و درود بر شما

:)

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.