...follow your dreams

...follow your dreams

از وبلاگی که دوسش داشتم اسباب کشی کردم اینجا...
وبلاگ سابقم این بود:
www.chibudimchishodim.mihanblog.com
بیشتر از دو سال اونجا پست گذاشتم و خاطراتمو به اشتراک گذاشتم اما حالا بنا به دلایلی اینجام!
یه مثلا کارمندی هستم که لیسانس زبان دارم و خل شدم و میخوام دوباره کنکور بدم و به آرزویی که تو بچگیم داشتم برسم! به اینم اعتقاد دارم که ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه س، ولی خیلی با این کنار نمیام که خواستن توانستن است!

کلمات کلیدی
بایگانی

552. اول فروردین سال جدید!

پنجشنبه, ۱ فروردين ۱۳۹۸، ۰۸:۳۲ ب.ظ

خیلی سعی کردم لحظه ی تحویل بیدار باشم، تا ساعت دو دقیقه مونده به یک هم به زور بیدار موندم بعد فک کردم بیدار بمونم که چی؟! خلاصه رفتم خوابیدم... تازه داشت چشام گرم میشد که یه از خدا بی خبر ترقه که نمی شد گفت، بمب هسته ای ترکوند که فک کنم با اون کارش تمام امواتش لحظه ی تحویل سال تو گور لرزیدن! من خودم که تصمیم گرفته بودم دیگه فحش ندم قلبم اومد تو دهنم و چنان فحشی بهش دادم که تا حالا به کسی نداده بودم.... بعد از اون جنابِ الاغ، انگاری همه منتظر یه جرقه بودن و نصف شبی غلط کرد چهارشنبه سوری! خلاصه کنم که بیشعوریشونو به طور تمام و کمال در معرض نمایش گذاشتن! 

اینطوری شد که اگه هم میخواستم لحظه ی تحویل دعا یا آرزویی کنم، کلا یادم رفت و حتی نتونستم دهنمو باز کنم بگم خدایا کُره... فردا کسی خواب نما نشه بیاد بگه که تو منو آرزو کردی و مسئولیت داری و از این صوبتا... من کسی رو آرزو نکردم :) یعنی تا این حد خود معشوق پندارم! 

ما دید و بازدیدامون تموم شد... حساب کردم از صبح ۵ تا شیرینی خوردم بعد توقع دارم لاغر شم! واقعا خیلی توقعم از خودم زیاده... از فردا منتظر میشیم مهمونامون بیان! از اونجایی که با دو تا عمو و دوتا عمه و یه خاله و طائفه شون کلا رفت و آمد نداریم، خیلی هم واسمون قرار نیست مهمون بیاد! واسه همین کمبود فک و فامیل اصلا از اینکه عید بمونیم خونه خوشمون نمیاد... یه جورایی آدمو یاد خاله بازی های بچگیمون میندازه... امروز ما میایم فردا شما بیاین!!!

گفتم سفرمون به کرمانشاه کنسل شد؟! خب من که کلا نمیخواستم برم و به مامان اینا گفتم شما برین خوش بکذره، اما خب نمی شد که من تنها بمونم... از شما چه پنهون تنهایی هم میترسم... اینجا بود که خدا به دادم رسید و برف و بارون نازل کرد و جاده ها خطرناک شد... و شد آنچه شد :) 

یه سوال هم چند روزه بدجور ذهنمو مشغول کرده، اونایی که هر سال سفره ی هفت سین درست میکنین، بعد از عید اونا رو میندازن دور که سال بعد با یه چیز دیگه درستشون میکنن یا به کسی میبخشن اونا رو؟! واقعا چیکار میکنن؟! پنج شیش سال پیش که داداش من تازه نامزد کرده بود، عروسمون واسه عید برامون وسایل هفت سین درست کرد و از اون موقع ما همونا رو هر سال میچینیم و سیزده بدر جمعشون میکنیم واسه سال بعد... اسرافه آدم هی هرسال هفت سین درست کنه و بعدش بندازه دور! برای دیدن پست پارسالم راجع به سفره ی هفت سین که امسال هم دقیقا همین شکلیه کلیک بفرمایید...

کسی نمیخواد عیدی بده؟! تعارف نکنین اگه واقعا دلتون میخواد و خجالت میکشین بگین من با کمال میل حاضرم شماره کارتمو براتون بفرستم :) خجالت نداره که! 

عیدتونم مبارک... :)

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۸/۰۱/۰۱
بی نام

نظرات  (۵)

سلام
عیدتون مبارک
فقط اومدم بگم کمتر شیرینی بخورید
پاسخ:
سلام
ممنون :) سال نو شما هم مبارک!
باور بفرمایید اون شیرینی ها فقط همون یه روز بود... بعدش مجبوریم شیرینی بخورونیم :))
عزیزممم:)
عجب آدمایین واقعا...
یک مشت خر به تمام معناخخخ:)))
عیدت خیییلی مبارک باشه^...^
پاسخ:
حالا من نمیخواستم از لفظ محترم "خر" استفاده کنم اما چاره ای برا آدم نمیذارن :))

عید تو هم مبارک عزیزم :)
عیدت مبارک؛))
من خوابم برد، من شب ها کلاً قبل ۱۰ شب خوابم، به جز موارد خاص‌.
و لعنت خدا بر آن ترقه زن.
پاسخ:
ممنونم همچنین :)

و لعنت تمام ملائک بر آن ترقه زن :))
سلام عیدتون مبارک.
پاسخ:
سلام ممنون سال نو شما هم مبارک باشه :)
۰۱ فروردين ۹۸ ، ۲۱:۳۶ مـا جــــــღــ🌻ــدہツ
عید شما هم مبارکا(:
پاسخ:
ممنون همچنین :)

ارسال نظر

نظر دادن تنها برای اعضای بیان ممکن است.
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.